هنر، آیینه تمامنمای آلام، لذات، ظرائف و و رویدادهایی است که در بستر زمان جاری است. آنچه همواره و هر روزه از دریچه هنر رخ مینماید، نه شگفتیهایی ناشناخته و ناآشنا، که رخدادهایی هر روزه و هموارهاند که در بستر سیال زندگی میغلطند و دامن هر رهگذار حاضر را میآلایند. گرچه مصداقهای هنر در بیانهای مختلف آن خالی از شادی و شاعرانگی و زیبایینمایی نیست، اما به واسطه درونمایه عاطفی مخاطبان هنر و تاثیر دوچندان ناملایمات بر روحیات انسانی، وجه دردآلوده و زخم نمای هنر، همواره پررنگتر و برجستهتر نموده و دیده شده است. مروری ساده بر سیر هنر در تاریخ نشان میدهد که آثار مختلف هنری چه در قالب بیانی و نگارشی و چه در قالب تصویرگری، همواره تحت تاثیر شرایط مختلف اجتماعی و هنجارهای برجسته هر عصر بودهاست. باورهای مختلف اجتماعی، سیاسی و دینی را نیز میتوان در زمره موثرترین عوامل ایجاد و ارائه آثار هنری در هر قالب و زبانی به شمار آورد. در تاریخ پر نشیب و فراز هنر، بررسی موقعیت و چیستی ماهیت انسان در عالم هستی، منجر به رخ نمودن منظره نگاریها و شاعرانههای مبتنی بر عرفان بوده است. غلبه باورهای دینی و تاثیر شگرف آن بر آثار هنری را میتوان در اقوام و جوامع گوناگون چه در مسیحیت و چه در اسلام جست و جو کرد. تاثیر برجسته انسان محوری در آثار برجسته هنر روم و یونان نیز بر هیچ کس پیچیده نیست. بر این اساس دیگرگونیهای رخ داده در اجتماع را میتوان دلیل بروز تغییرات شگرف و ایجاد نقاط عطف در چگونگی و ماهیت آثار هنری دانست و از این منظر میتوان هنرمند را چشمی حساس و دقیق دانست که همراه با سایر انسانها،سوار بر جریان سیال زندگی در گذر است و با تکیه بر واقعیات و هنجارهای روزگار خویش، رخدادهایی را در بستر ذهنیات، باورها و گاه عواطف خویش ثبت و ارائه میکند. مجوعه یادبودی برای امروز در صراحت ساده عنوانش تعلق خود را به جریان امروزه اجتماع انسانی فریاد میزند و در کوتاه نوشتهای که بر پیشانی دارد، انفعال انسانهای امروزه را در قبال زندگی و گونههای فراموش شده و شاید ایدهآل آن به چالش میکشد. موضوعی که میتوان ردپایش را با نگاهی ساده در اکثر آثاری که این روزها رخ مینمایند، بررسی کرد. روزمرگی و سردرگمی انسانهای امروز در هزارتوی جریانها و حوادثی که از وجوه مختلف ایشان را درگیر و ناچار ساخته است، گویی دلیل عمده انفعالی تسلیم گونه در برابر این جریان قدرتمند و ناگزیر است. علیرضا فانی همراه با تغییری که در نوع بیان آثارش رخ داده است، با گام نهادن در عرصه عکاسی صحنهآرایی شده به بیان دغدغههایی از این جنس پرداخته است. گرچه در مجموعه در جستوجوی معنا (2007, In Search of the Concept) نیز میتوان نشانههایی از این جنس عکاسی را در آثار وی یافت، اما مجموعههای بعدی او سرشار از نگاهی فراواقع گرا و ویرایشها و مونتاژهایی فراواقعی در جهت بررسی ماهیت انسان است. گویی آنچه غالب عکاسان امروز ایران را به ارائه آثاری روانشاختی و جامعه شناسانه سوق دادهاست، تاثیری عمیق نیز بر وی داشته است. تا آنجا که موجب شده است که علیرضا فانی دست از جستجوی معنا و رویا بشوید و انفعال مرگآور انسانهای همعصرش را در قالب این مجموعه تازه فریاد کند.
عکس از: علیرضا فانی از مجموعه: یادبودی برای امروز
چشمهای بسته، نمادهای قدرتمندی هستند که به خوبی وی را در بیان دغدغههایش یاری کردهاند. بازیگران قابهای او انسانهایی از جنس من و شمایند که در جریان روزمره و آشنای زندگی به تصویر کشیده شدهاند. فضای در برگیرنده این المانهای انسانی، همان فضاهای آشنایی است که در زندگی هر انسان امروزه وجود دارد و به همین واسطه اتفاق رخ داده در قابها را به تمام همعصران همراهش تعمیم میبخشد. انسانها از نگاه وی آرام و مغموم و مغلوب، در برابر جریان غالب زندگی امروزه تسلیم شدهاند و جز رهگذاری که در روبرویشان قرار دارد و ایشان را فرا میخواند، به راهی دیگر نمیاندیشند. چشمهای بسته حاضرین این قابها، گواه ساده این تسلیم و شکست است. از دیدگاه عکاس، انسانهای جامعه امروز ما، از هر سن و جنس و رستهای که هستند، نه تنها اندیشیدن برای یافتن راهی تازه را به کناری گذاردهاند، که حتی چشم بر بدیهیات آشکاری که میتواند نوید بخش مسیری بهتر و زیستنی آسودهتر باشد نیز بستهاند.
عکس از: علیرضا فانی از مجموعه: یادبودی برای امروز
عکس از: علیرضا فانی از مجموعه: یادبودی برای امروز
عکس از: علیرضا فانی از مجموعه: یادبودی برای امروز
عکس از: علیرضا فانی از مجموعه: یادبودی برای امروز
گرچه اتفاق ساده این قابها در رفتارهای فردی و محصور در فضاهایی نه چندان عمومی ساده میشود اما تنوع انسانها و محیطهای مورد استفاده در عکسهای این مجموعه، و نیز معنای ساده و صریحی که در بطن آثار این مجموعه هویدا است، یکایک انسانها و در نهایت تمامی جامعه امروزه را مبتلا و درگیر ارزیابی میکند. فانی مانند بسیاری از هنرمندان دیگر، راهکاری صریح برای حل این مشکل ارائه نمیکند، اما فریاد روشنگر وی را میتوان از لابلای قابهایش بر این جماعت خفته شنید. شاید چشم گشون و دیدن، سادهترین خواهشی است که علیرضا فانی از انسانهای جامعه خویش دارد. ناگفته پیدا است که آنچه میتواند در درمان این ابتلا موثر افتد، بیداری و چشم گشودن تک تک انسانها و در نهایت تمامی افراد این جامعه بزرگ انسانی است.
0 دیدگاه