نگاهی به نمایشگاه اخیر محمد رضا معصومی
عکاسی امروز دنیایی پر از اتفاقات ساده است. ساختارشکنی و نوآوری در ماهیتی محوری در دستور کار عکاسان قرار گرفتهاند و غالب ایشان میکوشند در ارائه آثار بدیع و ارائه بیانیههای فردی، گوی سبقت را از هم بربایند. دستکاریهای مختلف در مراحل مختلف تولید عکس پدیدهای رایج برای پرداختن به بیانیههای فردی است. اتفاقی که چه در مرحله برداشت عکس و چه در زمان ویرایش و پردازش عکس به اشکال مختلف انجام میشود و عکاس را در دستیابی به زبانی متمایز برای ارائه نگاه و ایده فردی خویش یاری میکند. عکاسان و نقاشان هر دو آثارشان را با رجوع به دنیای واقعی میآفرینند و از این منظر تا اندازهای با هم اشتراک دارند.
نقاشی و طراحی محصولی هستند از بیان دیداری بر روی بوم یا کاغذ. حتی زمانی که موضوع نقاشی طبیعت یا مناظری از دنیای واقعی است، هنرمند میتواند عناصری تخیلی را به اثر بیافزاید و نیز میتواند جزییات یا حتی تمام صحنه را ویرایش کند و تغییر دهد. کاری که عکاس به میزانی بسیار محدود قادر به انجام آن است. عکاس نمیتواند به راحتی تصمیم بگیرد که از چیزی که به هر حال در کادرش وجود دارد عکس نگیرد. نقاشی و طراحی هنر ساختن تصاویرند. اما عکاسی هنر انتخاب است. هنرمندان کلاسیک میکوشیدند تا به توازن، زیبایی و تعادلی فراتر از دنیای واقعی دست یابند. در حالیکه عکاسی غالبا نمایش دنیای واقعی است.
عکاسی، نقاشی
هنرمند نقاش آزاد است تا تناسبات و عناصر صحنه را به نحوی مرتب کند که به شکلی متناسب و متوازن روی بوم قرار بگیرند. اصول دقیق هندسی میتوانند برای تعیین مکان عناصر اصلی بکار گرفته شوند. غالب این اقدامات از آگاهی نسبت به تناسبات کلاسیک و مانند آن در ترکیب بندی برمیآیند.
برای پرکردن تصادفی یک بوم از طیف اشکال گوناگون و مرتبط، زمانی بسیار بیشتر از زمان لازم برای گرفتن یک عکس صرف خواهد شد. غالب هنرمندان ساعتها بر روی نقاشی خود کار میکنند و تصویر در حین این فرایند نمود مییابد. برای یک عکاس، لحظه فشردن شاتر معمولا لحظه اوج کار آفرینش هنری است. عکاسان زیادی هستند که هیچ کاری با تاریکخانه یا دستکاریهای دیجیتالی ندارند. ویرایش تا حدودی امکان تاثیرگذاری بیشتر را فراهم میکند. اما نتیجه همیشه باید از پیش تعیین شده و تجسم یافته باشد. ویرایش تنها به عنوان راهی برای دستیابی به تاثیرگذاری بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد. تفاوت برجسته عکاسی با سایر هنرها توانایی منحصر به فرد آن در ثبت آسان و بدون تبعیض جزییات است. چیزهایی که آنجا وجود دارند. (اصول عکاسی، شماره 1 ، ترکیببندی، دیوید پرکل)
با تامل در تعاریف فوق و نگاهی به عکاسی امروز، به نظر میرسد عکاسی امروز در حال کاهش فاصلههایش با نقاشی است. رواج دستکاریهای گرافیکی و عکاسی صحنه آرایی شده اتفاقاتی در همین راستا به شمار میروند. در برخی شاخههای عکاسی، عکاس مانند یک نقاش یا طراح، عناصر عکس را با چیدمانی هدفمند و صرف زمانی قابل توجه میآراید و اثر خود را میسازد. در عکسهای مونتاژ و کلاژ، روند کلاسیک تولید عکس تشابه قابل توجهی با روند تولید یک اثر نقاشی پیدا میکند. محدودیت زمانی خلق اثر عکاسانه در کسری از ثانیه، به روندی زمانبر و طولانی، مانند آنچه در نقاشی رخ میدهد تبدیل شده است. به بیان دیگر، این دسته از عکسها در روندی نقاشانه و مبتنی بر رعایت اصول عکاسانه “ساخته میشوند”. تنها وجه عکاسانه این آثار، استفاده از دوربین عکاسی برای تولید اشکال و عناصر تشکیل دهنده اثر است.
سطور سپید
تالار فخرالدین اسعد گرگانی در گرگان، چندی پیش میزبان نمایشگاه سطور سپید بود. عکسهایی از محمد رضا معصومی که در نگرشی کلی حاصل پرسههای عکاسانه هنرمند در فضایی پوشیده از برف است. قابهایی که گرچه از ویرایشهای نرمافزاری و چینشهای هدفمند بیبهره نیستند، اما پوششی از جنس واقعیت دارند و برچسبی از استناد را میتوان با اندکی اغماض بر پیشانی آنها چسباند. محمد رضا معصومی، بیآنکه دغدغه پیوستگیهای معنایی یک مجموعه را داشته باشد، مناظر مجزای شهری و روستایی را تنها با محوریت سفید پوش بودنشان برگزیده و مجموعه خود را خلق کرده است. در روند تماشای آثار گاه میتوان اشتراکات دیگری را نیز یافت، اما غالب این اشتراکات در تمامی عکسهای مجموعه وجود ندارند و در روند تماشای عکسها به نوعی شکسته میشوند.
اصلاحات ساده نرمافزاری و ویرایشهای دقیق در مجموعه قابل لمس اما کمجلوهاند. گرچه تاکید هنرمند بر کنترل دقیق رنگ و نور و تلاش وی در جهت ارائه عکسهایی آراسته و فنی، مشخص و قابل درک است. گرچه تسلسل معنایی مشخصی را نمیتوان در میان آثار جست و جو کرد، اما هر یک از آثار به عنوان یک تک عکس به خوبی از عهده دفاع از متن و موضوع خود برمیآیند. به سادگی میتوان گفت که هر یک از عکسها به نوبه خود معنادار و قابل دفاعند.
نگاه به سویههای مختلف زندگی انسانی، در مناظر مختلف شهری و روستایی و کاوشی عکاسانه در یافتن مناظری منطبق بر ضمیر هنرمند، از دیگر سویههایی است که در میان برخی از آثار مشترک است. رخدادی که چنانچه پیشتر گفته شد، حضور و وجود خود را در تمام عکسها اثبات نمیکند و چندین بار در سیر تماشای عکسها در هم میشکند.
آنچه بارز است، این است که این عکسها نتیجه پرسههای عکاسانه و جست و جو در جهت یافتن نمودهایی از درونیات احساسی هنرمند در لابلای رخدادهای روزمره است. مناظری که گاه سختگیرانه و گاه به سادگی برگزیده و ثبت شدهاند. این عکسها همان مناظری هستند که کودک درون عکاس را در یک پرسه عکاسانه به خود جذب کردهاند.
در میان این پراکندگیهای شاعرانه، یک رخداد اما کاملا برجسته و بارز است. توجه بیشاز اندازه عکاس به چینش عناصر و اشکال در کادر و بهرهگیری از اصول کلاسیک ترکیببندی، نکتهای است که به دقت در تمام عکسها رعایت و اجرا شده است. تعادل بصری و برقراری ارتباطات مجازی در میان عناصر، نکتهای است که در تمام عکسها با دقت و وسواس اجرا شده است. پردازش صحیح و کلاسیک را نیز میتوان به این ویژگیها افزود و با تکیه بر این اصل، عکسها را نمونههایی موفق و قابل تامل برای پرداختن به اصول فنی عکاسی دانست.
سطور سفید، در نگرشی کلی، قابهایی شاعرانه و سفید پوشند که گرچه گاه روایتگر معانی نغز و ایهامات بصری نیز هستند، اما بیش از آنکه به سویههای معنایی بیاندیشند، نوعی رمانتیسیزم اسنادی را در تکعکسهای مجزا به نمایش کشیدهاند. ارائهای نسبتا جسورانه که بدون اندیشه قضاوت، خویشتن لطیف هنرمند را در معرض دید مخاطب قرار دادهاند. اما در این بین، توان فنی وتکنیکی وی را نیز به رخ میکشند. این عکسها به سادگی میتوانند برای درک برخی آموزههای ترکیببندی و ویرایشی مورد بهرهبرداری قرار گیرند.
0 دیدگاه