مغالطه در زمانی اتفاق میافتد که افراد در بحث هدفها را نمیتوانند انکار کنند اما امکان تغییر معیارها برایشان وجود دارد. افراد زمانی که متوجه میشوند با معیاری که با آن بحث را شروع کردهاند نمیتوانند نتیجه دلخواه بگیرند شروع به تغییر معیارهای خود میکنند که به اصطلاح کم نیاورند و شکست نخورند.
● مغالطه چیست؟
مغالطه نوعی از برهان است که بهطور قابل اثباتی در منطق آن ایراد وجود دارد و بنابراین کل برهان را غیر معتبر میسازد. وارونه جلوه دادن حقیقت جزء جداییناپذیر مغالطه است. مغالطهگر کسی است که از روی استدلال نادرست به یک نتیجه درست یا نادرست رسیده است و ممکن است آن نتیجه را برای نتیجهگیریهای دیگری هم به کار گیرد. سقراط نخستین کسی است که در دنیای باستان، جنگ با سوفیستها و کسانی که حقیقت را وارونه جلوه میدادند را هدف اساسی خود قرار داده است. تشخیص مغالطه دربحث کار آسانی نیست. مغالطهها یا درضعفهای احساسی و عاطفی طرف مقابل پنهان میشوند یا در میان اتصال استدلالها خود را میپوشانند. دکتر محمد ضیمران استاد فلسفه دانشگاه تهران شناخت تعریف صحیح مغالطه را نخستین گام مقابله با آن میداند و به تهران امروز میگوید: «ریشه کلمه مغالطه به معنای فرو افتادن در غلط است. کلمه سفسطه از سوفیستیکال ترجمه شده است. سفسطه ومغالطه دراصلاح به معنای لغزش در استدلال است. استدلال نوعی گزاره است که در آن مقدمات و نتایج وجود دارد. مقدمات دریک استدلال صحیح از دوجزء اصغر و اکبر را تشکیل میشوند.
بنابراین صغرا وکبرا راه را برای نتیجهگیری باز میکند. دراستدلال، ما با قیاس روبه رو هستیم و به تعبیر ارسطو قیاسی که نادرست باشد، همان مغالطه است. فکر انسان همواره در معرض خطا و لغزش قرار دارد. بنابراین زمانی که فکر انسان از مبادی به مقصد حرکت میکند، ممکن است ازطریق درست منحرف شود. همچنان که آدمی تبدار و بیمارکه مزاجش دچار مشکل شده است غذاها را بهگونه دیگری میبیند، ذهن انسان نیز به دلایل زیادی از راه صحیح منحرف شده و به خطا میرود. دکتر ضیمران به نقش قوی منطق در مبارزه با مغالطه اشاره میکند و میگوید: «انسان برای کشف حقیقت و مصون ماندن از خطا به ابزار نیازمند است. ابزار مبارزه با مغالطه منطق است که میتواند ما را از خطاهای ذهن درتصور و تصدیق یاری رساند. منطق، علمی ابزاری است که اکثر فلاسفه ازآن تعریف مشترکی ارائه دادهاند. منطق به ما راه به کارگیری درست قوای ذهنی را نشان میدهد. علم منطق طریقه رسیدن معلوم به مجهول را نشان میدهد وما با این روش میتوانیم انتقالات ذهنی را یاد بگیریم.» با اینکه منطق همچون دیواری در مقابل مغالطات قد علم میکند اما راز آسیبپذیری ذهن در مقابل مغالطات چیست؟ ضیمران به علل این آسیبپذیری اشاره میکند: «ذهن انسان همانند ماشین نیست که با دادن برنامهای بتواند اشتباهات و مغالطات را دریابد. ذهن ما اسیرتجربیات گذشته،آداب و رسوم وعواطف و احساسات و هزاران چیزدیگر است که میتواند به جای اینکه در تنگناهای فکری ما را راهنمایی کند ما را اسیر مغالطات نیز بکند.»
● مغالطات به چند دسته طبقهبندی میشوند؟
طبقهبندی مغالطات به کشف آنها و شناخت مغالطات کمک شایانی میکند. ضیمران این شناخت را گام مهمی برای پیریزی بحثی صحیح دانسته و میگوید: «ارسطو اولین کسی است که به علم منطق که پایه واساس استدلال را تشکیل میدهد توجه کرده است. این استاد فلسفه به چند نوع از مغالطات رایج اشاره میکند و میافزاید: «از انواع مغالطات میتوان به مغالطه ناشی از تعمیم افراطی اشاره کرد.به عنوان مثال ما در جامعه میبینیم کسانی سعی دارند یک مطلب را به موارد مختلف تعمیم بدهند. به عنوان مثال ورود به خانه دیگری بدون اذن صاحبخانه ممنوع است. ولی زمانی که خانهای آتش بگیرد ماموران آتشنشانی به علت مصالح عام میتوانند بدون اذن صاحبخانه نیز به آن خانه وارد شوند وآتش را خاموش کنند. به همین سبب ما نمیتوانیم با تکیه بر این استدلال آتش نشانها را به علت نقض حریم شخصی افراد، مورد پیگرد قانونی قرار دهیم. این نوع مغالطه درقرون جدید متولد شد که درنوشتههای کهن ارسطو به آن کمتربه آن توجه شده است. مغالطه رسیدن به نتایج نامعتبر، مغالطهای است که امروز مردم در صحنههای مختلف اجتماع با آن روبه رو هستند.
دراین سبک مغالطه فرد حین بحث مقدمات را میچیند وسپس نتیجهای را به دست میآورد که اصلا در مقدمات وجود ندارد. نوع دیگری از مغالطه، مغالطهای است که شما نتیجهای را تصدیق میکنید که فی نفسه و نامحسوس در مقدمات نفی شده است. مغالطه ناشی از مصادره به مطلوب از انواع مغالطاتی است به وفور در بحثها دیده میشود. به عنوان مثال وقتی میپرسیم: «چرا فردی نمیتواند ببیند؟» وی میگوید: «برای اینکه کور است.» وقتی در جواب او میپرسیم: «چرا این فرد کور است؟» و پاسخ این است که: «برای اینکه نمیتواند ببیند.» به کارگیری ایهام وابهام در سخن نیز نوعی دیگری از مغالطات است که برای عدم پاسخگویی صحیح به کار برده میشود. افراد درمقدمات بحث مسائل مبهمی را استفاده میکنند و با توجه به آن نتیجهگیری میکنند. تکیه بر استدلالهای بیانی و عدم در نظر گرفتن منطق، سبکی از مغالطه است که افراد دربحث بسیار زیبا صحبت میکنند و از اشعار وضرب المثل و ازاستعاره برای اثبات نظر خودکمک میگیرند. تکیه بر نظریه عمومی درباره افراد نمونهای از مغالطات است به عنوان مثال وقتی از فردی میپرسیم: «چرا فلانی فرد بدی است ؟»و او در پاسخ ما میگوید: «همه مردم درباره او نظر منفی دارند» این نوعی مغالطه است که عمل غیراخلاقی نیز محسوب میشود. ضعف استدلال نقطه مشترک همه این مغالطههاست که گاهی در آثاربعضی نویسندگان نیز دیده میشود»
● چرا مغالطه زیاد دیده میشود؟
استدلال و به کارگیری منطق، اصول مشخصی دارد. آدمها با اینکه با اصول استدلال آشنا هستند و گاهی مغالطات را نیز به خوبی میشناسند در ورطه عمل نمیتوانند در مواجهه مغالطه، آن را به سادگی بشناسند و درصدد پاسخگویی به آن برآیند. این ماجرا حتی در مناظرههای علمی و بین افرادی با تحصیلات بالای اجتماعی نیزخودش را نشان میدهد. دکتر ضیمران ریشه این عدم مقابله سریع با مغالطه را با نشناختن مرتبط میداند و میگوید: «انسان برای رسیدن به مقصود نهایی خود و پیروزی کلامی سعی میکند بدون دلیل نکات مد نظر خودش را به اثبات برساند. اگرچه در سالهای اخیر کتابهای خوبی مانند «روش مقابله با مغالطه» چاپ شده است اما متاسفانه حتی دانشجویان فلسفه ما با این کتابها آشنا نیستند و به همین سبب توان تشخیص مغالطه را ندارند. سوفسطاییان هرگونه استدلال صحیح را فقط به علت اینکه از جانب رقیب صادر میشده را به باد محکومیت میگرفتند و تلاش میکردند ضد آن را به اثبات برسانند. به همین سبب هرکس و درهرجا میتواند دست به مغالطه بزند وآدمها برای رهایی خود از ضعف استدلال همواره به آن پناه میبرند. همین امر در رایج شدن وعدم شناخته شدن وجنگیدن با مغالطه تاثیر میگذارد. بههمین سبب به کارگیری مغالطه یک مسئله همه گیراست. امروزه ما این روش را در جوامع بشری و حتی روابط فردی به آسانی مشاهده میکنیم. حتی در تدوین نظریههای علمی نیز میبینیم که افرادی با استفاده از مغالطههای پنهان و ظریفی چون نتایج غیرمعتبر به مقدمات که به آن اشاره شد، اصولی را به ثبات میرساند. دراین زمان فرد با تکیه بر کلامی از یک فیلسوف یا شاعر و … سعی میکند؛کار خودش را توجیه کند و زمانی با استفاده و استناد به حرف دیگری از همان فرد، کار دیگری را محکوم کند.»
● افزایش مغالطه، جامعه را به کجا میبرد؟
تفکر افراد یک جامعه درخصوصیات مردم آن جامعه موثر است. جامعهای که افراد آن با مغالطه وسفسطه خوگیرند به کدام سو میرود؟ دکتر محمد امین قانعی راد رئیس انجمن جامعه شناسی ایران در پاسخ به این سوال به تهران امروز میگوید: «مغالطه در زمانی اتفاق میافتد که افراد در بحث، هدفها را نمیتوانند انکار کنند اما امکان تغییر معیارها برایشان وجود دارد. افراد زمانی که متوجه میشوند با معیاری که با آن بحث را شروع کردهاند نمیتوانند نتیجه دلخواه بگیرند شروع به تغییر معیارهای خود میکنند که به اصطلاح کم نیاورند و شکست نخورند. زمانی هم که امکان زیر سوال بردن معیارها وجود ندارد و فرد نیز بهطور درونی معیارها وهدف بحث را قبول ندارد. وقتی فرد فقط میخواهد وانمود کند که معیارهای تثبیت شده را قبول دارد، مغالطه رخ میدهد. مغالطه در شرایطی که گریزی از گفتوگو نیست، بیشتر خودش را نشان میدهد. در جوامعی که فرهنگ گفتوگو و به کارگیری استدلال وتبادل نظر شکل نمیگیرد مغالطه افزایش پیدا میکند زیرا گفتوگو در مراحل ابتدایی خودش باقی خواهد ماند.» قانعی راد نتیجه روند افزایش مغالطه درجامعه را اینگونه تعریف میکند: «زمانی که جای استدلال صحیح زنجیرهای از دلالت معانی افزایش پیدا میکند وامکان خلط مبحث بیشتر میشود و پیروزی بر خصم (دشمن) و ساکت کردن دشمن تنها هدف بحث قرار میگیرد، جدال بر فضای بحث جاری خواهد شد. دراین زمان آگاهی بخشی و رشد فکری جامعه به حاشیه رانده میشود و مباحث کارشناسانه و علمی کمرنگ خواهد شد. هدف گفتوگو در بحثهای کارشناسی یادگیری اجتماعی است که در بحث مغالطه محور هرگز به آن نگاه نمیشود. زمانی که با استدلالهای کیفی وارد یک بحث کارشناسی میشویم، راه برای مغالطه آسانتر بازخواهد شد.» رئیس انجمن جامعهشناسی ایران راهکار مقابله با مغالطه را فرهنگی مهم میداند: «آموزش گفتوگویی اولین گام ما برای مبارزه با این شیوه گفتوگویی غلط است. زمانی که حین بحث مسائل شخصی به میان آورده شده و بحث از سطحی به سطحی دیگر جهش پیدا میکند، راه مغالطه باز میشود. به عنوان مثال هنگامی که درحین بحث اقتصادی از طریق تداعی معانی آزاد پای مسائل فرهنگی را به میان کشیده شود (اگرچه این دو مفهوم به یکدیگر مرتبط هستند) مغالطه رخ داده است. وقتی خواسته یا ناخواسته مغالطه امکان دوام و بقای بیشتری را در جامعه پیدا کند به بخشی ازذهنیت و دانش افراد تبدیل خواهد شد و به نوعی روش تبدیل خواهد شد که هرگز به سود جامعه نخواهد بود و به جهل و نا آگاهی دامن خواهد زد.»
● عدم پیشرفت جامعه، هدیه مغالطه است.
زمانی که آدمها فضای گفتوگو را میدان جنگ فردی و پیروزی تلقی کنند، هرگز گفتوگو به شکلی جدی و اثربخشی بین افراد آن جامعه، رخ نخواهد داد. جامعه بیگفتوگو که افراد آن با مغالطه اعمال خود را توجیه میکنند، به سمت ایستایی و عدم پیشرفت در عرصههای مختلف حرکت خواهد کرد.
زهرا نوروزی
0 دیدگاه