نگاهی به آثار:
سمیرا سخندانی و سپهر سهامیفرد در نمایشگاه «دهلیز»، حوزه هنری فارس.
عکس از: سمیرا سخندانی
ماهیت عکسها با ساختار رنگدانههای نشسته بر کاغذ، وجه دیگری از این خرده اشارتهای تنهایی را -به قول بارت- آشکار میسازد. گونهای وجود فیزیکی وابسته به رنگ و کاغذ که نه تنها خود در گذر زمان مورد تغییر و دیگرگونی واقع میشود، که مصداق نمایانده شده بر چهره خود را نیز به گونه دردناکی تغییر میدهد. آنگونه که امروز صورت اسیر کهنگی شده عکسها و آنچه بر آنها نمایان است را دستمایههایی میبینیم برای هنرمندی که میخواهد آشفتگی خود از ردپای ویرانگر زمان بر نمادهای خاطرات دیروز و امروز خود را فریاد کند. نمادهای کهنگی گرفته و به خاک نشستهای که این روزها آنها را در گوشه و کنار خانه، در مجموعه عکسهای خانوادگی و حتی بر ساعت بیعقربه و رنگ و رو رفته جهاز مادر میتواند ببیند. تصاویری که اگرچه شیرینی مرور لحظات زیبای گذشته را هنوز با خود دارند اما خود در اثر گذشت زمان، دچار نوعی اضمحلال و فرسودگی شدهاند. سویه غمانگیز ماجرا، نه گرد و خاک نشسته بر عکسهای یادگاری، که گرد نشسته بر خاطرات کودکانه و چهرههای آشنا است. طوفان موهومی که نه تنها عکسها، که حتی چهره شاداب پدر و مادر را چون تصاویری آفتاب سوخته و فراموش شده نشان میدهد. طراوت خاطرات گذشته، لطافت کودکانههای در یاد مانده و شادابی لبخند گرم پدر در عکس دسته جمعی آن روزها، متاثر و متغیر از ردپای حقیقتی آشنا اما ناشناخته به نام زمان است.
کودکانههای در ذهن مانده او، دارای اندامی جسمانی هستند که گرچه هنرمند آنها را با یک نسبت وجودی نامطمئن تجربه میکند اما برای آنها، در ذهن و نگاه خود، به اندازه حضور چند قالب کودکانه در قفسههای خاطرهانگیز و خاک گرفته انباری، موجودیت و شان حضور قائل است. ردپای هراسآور آنچه زمان، گذشت خاطرات، فراموشی یا به هر نام دیگر خوانده و یادآوری میشود، موجد تصویر سیاهی است که عکاس را به تفکر، تکرار و توالی خوانش خاص خویش از هستی واداشته است. نیز، هراسی از همان جنس است که در نمایاندن این فرسایش موهوم، نوعی بیاعتمادی را نسبت به درک مخاطب از عکسهایش، در وجود وی برانگیخته است. هراسی که او را در نمایاندن این «درزمانیها» مصممتر داشته است تا شمایلهایی از جنس نور، پنجره و فرسودگی را با وظیفه تاکید بر جزئیات مورد اشاره خود و ذهن پویایش بر سر راه نگاه مخاطب، بر این خاطرههای آشنا و مکرر بگسترد. مبادا که مخاطبان، همه چیز را همانگونه که من میبینم، نبینند…!
عکس از: سمیرا سخندانی
چینش تعمدی عناصر در قاب و اعمال ویرایشهای گسترده، اتفاقی ناگزیر است که از تعریف سادهانگارانه عکاسی فراتر رفته است و امروزه به وضوح و قاطعیت در این هنر نقش گرفته و خودنمایی میکند. این اتفاق را چه مصداقی از خلاقیت بدانیم و چه آن را تلاشی در جهت بهتر نمایاندن مفهوم به شمار آوریم، قادر به حذف نقش ناگزیر و روزافزونش از دنیای سرشار از تحول عکاسی نخواهیم بود. موفقیت یا عدم موفقیت قابهای پیش رو در استفاده از ویرایش یا تکنیک، هدف غایی این نگاشته نیست. که جسارت این هنرمندان در دست یازیدن به چنین ویرایشهایی و ارائه بیواهمه آن در فضای پرالتهاب و سراسر سوال کنونی، خود به غایت مبارک و میمون است. این نمایشگاه پاسخی جسارت آمیز و موجه است در برابر سیل پرسشهایی که این رخداد را نشانه گرفتهاند و در بوته انتقاد می کوبند. اتفاقی که نه در پیشنه عکاسی، (به استناد فتو کلاژها و فتومونتاژهای بجا مانده از عکاسانی چون Hannah hoch و Laszlo Moholy-Nagy)، و نه در تاریخ هنرهای بصری (با وجود آثار جنون آمیز دیوانهای دوست داشتنی چون Andy Warhol،) قابل چشم پوشی است و نه در رویکرد جهانی و امروزه هنر عکاسی، که با در هم شکسته شدن برخی مرزهای نه چندان مستحکم و مرسوم، از سوی خیل هنرمندان صاحب نام و موفق، روز به روز جای پای خود را در معنازایی و خلاقیت مبتنی بر این گونه ویرایش و ارائه، مستحکمتر میبیند.
عکس از: سپهر سهامیفرد
عکس از: سپهر سهامیفرد
0 دیدگاه