در صنعت و تجارتی که پر از عکاسان مختلف است و همه سعی می کنند در آن سهمی داشته باشند ، عکاسی تجاری جذابیت مقاومت ناپذیری دارد ، خصوصاً برای افرادی که در این کار تازهوارد هستند.
با این حال رسیدن به تصویر کاملی از آنچه در پشت صحنه عکاسی تجاری اتفاق می افتد کار سادهای نیست و با نگاه از بیرون نمیتوان درک کاملی از آنچه واقعا در جریان است پیدا کرد. عکاسان با تجربهتر هم به ندرت در مورد جنبههای منفی و آسیبهای احتمالی عکاسی تجاری حرف میزنند.
در این مقاله ، به برخی از این جنبهها، به شکلی در واقعیت وجود دارند میپردازیم. اگر قصد وارد شدن به عکاسی تجاری را دارید، این مقاله و نکات طرح شده در آن را با دقت بخوانید.
1- شما فقط وسیله ای برای رسیدن به هدف هستید.
بسیاری از عکاسانی که تازه به عکاسی تجاری وارد میشوند، خودشان را در راس هرم قدرت، خلاقیت و آزادی میبینند و گمان میکنند که دست آنها برای انجام کار به همان کلی که خودشان پیشبینی و تداعی کردهاند، کاملا باز است.
واقعیت می تواند بسیار متفاوت باشد.
درست است که در عکاسی تجاری عکاس کارگردان اصلی است ، اما او اینجاست تا یک هدف و خواسته بسیار مشخص را تامین کند ، او قرار است عکس مورد نظر سفارش دهنده را بگیرد. به چه قیمتی، با چه دشواریها و دردسرهایی، مهم نیست.
هرچقدر سفارش دهنده بزرگتر، معتبرتر و پرفروشتر باشد، این مساله واقعیتر است.
هیچ کس اهمیتی نمی دهد که شما بیمار یا خسته هستید. یا به دلیل عدم وجود تعامل و همکاری کافی، یا به هر دلیل دیگر هنوز تصویر ذهنی مناسب برای عکاسی را پیدا نکردهاید یا تصویری که ذهنتان تداعی کرده بودید با چیزی که وجود دارد چقدر متفاوت است.
مشتری به صورت خلاصه توضیحی از تصویر و پیام مورد نظر خودش را میدهد و این کار شما است تا آن را تبدیل به واقعیت کنید. گاهی ممکن است برای همین کار و توان انجام این کار بودجههای هنگفتی از سوی سفارش دهنده تخصیص داده شده باشد.
آنها قرار نیست به شما کمک کنند.
من یک سفارش عکاسی تجاری را به خاطر می آورم که در آنجا مشتری و آژانس تبلیغاتی در مورد مدل تصمیم گرفتند و یکی از مدلهایی که آنها انتخاب کردند پسر بچه ای بود که از سگ می ترسید. (موضوع عکاسی، رابطه کودک و سگ بود!)
من از قبل می دانستم که انتخاب مدل آنها مشکلساز خواهد شد. تا آنجا که میتوانستم در برابر این انتخاب مقاومت کردم تا جایی که فهمیدم قرار نیست کسی به حرف من گوش کند.
بنابراین تصمیم گرفتم تلاش خودم را بکنم و به نتیجه خوب امیدوارم باشم.
پس از دو ساعت عکاسی، بدون به دست آوردن نتیجه ای که مدیر هنری را راضی کند، به سمت او برگشتم و گفتم: “فقط برای اینکه تصویر ذهنی من روشن باشد میپرسم، شما دقیقا دنبال چه تصویری هستنید؟” پاسخ او این بود: “من می خواهم یک رابطه طبیعی و واقعی بین پسر و سگ ببینم”.
من میتوانستم بعداً سرم را به نشانه مسخره بودن این خواسته در آن اوضاع تکان بدهم ، اما در آن لحظه فقط کار من این بود که آن عکس را بگیرم..! بدون در نظر گرفتن ترسی که با هر بار تکان خوردن سگ، در صورت کودک وجود داشت. خبر خوب اینجاست که من در نهایت عکس را گرفتم و مشتری هم از نتیجه راضی بود.
این داستان تاییدی بر این نکته است که شما وسیله ای برای رسیدن به هدف هستید. شما برای مشتری ابزاری هستید که او را به محصول مورد نظرش (عکس) میرساند.
احساسات ، ایده های شما ، ناامیدی ، سلامتی و غیره ، در هنگام کار اهمیت کمتری پیدا میکند.
نکته :در گفتن نظر و ایده خودتان، نهایت تلاشتان را بکنید. ایدههایتان را بگویید و سعی کنید مشتری را قانع کنید و چیزهایی را به او یاد بدهید اما بدانید که چه موقع و کجا باید کوتاه بیایید. همیشه حرفه ای باشید، حرفهای رفتار کنید و آرامش خود را حفظ کنید ، فارغ از ینکه شرایط چگونه است.
در انتخاب دستارهایتان برای عکاسی تجاری بسیار دقیق عمل کنید. دستیاری را استخدام کنید که بتواند ذهن شما را بخواند و نیازهای شما را برآورده کند ، بدون اینکه حتی نیاز به سؤال کردن داشته باشد. تیمی جمع کنید که در کنار هم عالی عمل کند. این نکته بسیار اهمیت دارد و درصد موفقیت شما را بسیار بالاتر میبرد.
2- شرکتها معمولاً برای صرفه جویی در هزینه سعی میکنند بهجای عکاسان تجاری حرفهای، دنبال عکاسان کمتجربهتر بگردند.
چند سال پیش بود که فهمیدم برخی از همکاران عکاس كه تجربه اندكی در زمینه عكاسی تجاری داشتند ، در همان مناقصههای عکاسی تجاری که من شرکت کرده بودم، شرکت میکردند و تقریباً همیشه قیمتهایی پیشنهاد میکردند که بسیار کمتر از قیمت پیشنهادی من بود.
بارها و بارها مناقصهها را به آنها میباختم و به این فکر میکردم که چرا با توجه به تجربه بسیار کم آنها در عکاسی تجاری، چرا باید کار به آنها پیشنهاد شود.
هیچوقت نمیتوانستم ذهن مدیران تبلیغاتی شرکتها را بخوانم اما متوجه شدم که طرز فکر آنها تقریبا چیزی شبیه به این است:
“قیمت کار کاس (الف) پنج برابر عکاس (ب) است. اگر بتوانیم با یک پنجم قیمت، نتیجه نسبتا خوبی ازکار عکاس (ب) بگیریم، حتی اگر عکاس (ب) تجربه کمتری در مدیریت کار و اجرا داشته باشد، هر مشکل و دردسری که در کار وجود داشته باشد و یا جنبههای منفی که ممکن است در نتیجه وجود داشته باشد، ارزش صرفهجویی در این مقدار پول را دارد!
ممکن است بین عکسهای “نسبتا خوب” عکاس (ب) و عکسهای “واقعاً عالی” از عکاس (الف) تفاوت 50،000 دلاری وجود داشته باشد. مشتری ممکن است احساس کند که نتایج “نسبتا خوب” به اندازه کافی خوب هستند.
آنها از این ریسک آگاه هستند که برای رسیدن به عکسهایی که عکاس کمتجربه قادر به انجام آن نیست، ممکن است نیاز به دوبارهکاری و استخدام یک عکاس با تجربه تر داشته باشند. اما اگر نتیجه نسبتا خوبی به دست بیاورند و نیاز به عکاسی دوباره پیدا نکنند، صرفهجویی زیادی کردهاند.
عکسبرداری مجدد مطمئناً در این شرایط یک ریسک محسوب می شود ، زیرا بیشتر عکاسان خرده فروش، حتی تفاوت بین عکس “پرتره” و یک عکس “تجاری” را درک نمی کنند ، و این چیزی نیست که مدیر هنری واقعاً بتواند در ضمن کار به آنها آموزش بدهد. و البته این کار وظیفه او هم نیست.
اما حتی اگر در نهایت 90٪ عکس هایی که عکاس تحویل میدهد عکس پرتره باشد و فقط 10٪ عکس تجاری مناسب گرفته باشد، برای مشتری ارزشش را دارد، زیرا آنها در پس انداز خود صرفه جویی می کنند.
با پول صرفه جویی شده در استخدام عکاس خرده فروش بی تجربه بهجای عکاس تجاری با تجربه ، مشتری میتواند عکسهای بیشتری بخرد، یا روی مدلها و چیزهای دیگری سرمایه گذاری کند. فقط چون عکاسان خردهفروش انتظارات معقولی نسبت بههزینهها و کاری که انجام میدهند ندارند و تمام تلاششان را میکنند تا با حداقل ممکن سفارشی را بگیرند و گاهی حتی با صرف هزینه از جیب خودشان، عکسی که قول دادهاند را ارائه کنند. برخی از این عکاسان حتی حاضرند برای پر کردن رزومه و سوابق کاری، از جیب خود هزینه کنند.
نمی توانم بگویم واقعاً مشتری را به دلیل استخدام عکاسان خرده فروش برای کارهای تجاری مقصر می دانم.
اما این باعث نمی شود که کار برای عکاسان با تجربه تجاری که مناقصهها را به عکاسان خرده فروش میبازند، کمتر دردآور باشد.
بعلاوه ، یادتان باشد که وقتی سفارشی را میگیرید و به اندازه کافی برای انجام آن آمادگی ندارید، دارید فرصت و درآمد را از همکاران دیگرتان که برای کارشان به سختی تلاش میکنند، میگیرید.
3- قولها و وعدههایی مثل “سفارشهای بعدی” ، “معرفی به دیگران و دیده شدن” بسیار رایج است اما کمتر حقیقت دارد.
این یک مشکل همیشگی در این کار است. من طی چند سال گذشته تعداد بیشتری از این “پیشنهادات” را دیده ام ، و فکر می کنم این هم یک راز کوچک کثیف دیگر است.
بیشتر عکاسان عروسی و پرتره می دانند که وعده سفارشهای بیشتر و مراجعات بعدی کاملاً توخالی است ، اما ممکن است فکر کنند که دنیای تجارت متفاوت است، فقط به این دلیل که تجربه زیادی در این زمینه ندارند.
“من خیلی هیجان زده هستم که فلان شرکت یا فلان برند بزرگ از من خواسته تا برایشان عکس بگیرم..! به من گفتند که بعدا هم به کار من نیاز خواهند داشت. یعنی علاوه بر اینکار بعدا هم به من سفارشهای بخواهد که برای آنها شلیک کنم ، و آنها به من در مورد نیازهایی که در آینده خواهم داشت گفتند ، این بدان معناست که من علاوه بر این سفارش، سفارشهای دیگری هم از آنها خواهم داشت
حقیقت این است که این اتفاق بندرت در صنعت عکاسی تجاری می افتد.
آژانس ها و شرکتهای تجاری عموما به هر عکاس وعدههای زیادی میدهند اما کمتر به این وعدهها وفادار میمانند.
آنها دائماً “برند خود را” تازه می کنند ، و به دنبال چهره های جدید و بهتری می گردند.
آنها می خواهند “مدرنیزه شوند” ، یا ظاهری و سبکی منحصر به فرد برای هر کمپین داشته باشند.
البته ، تکرار مشاغل به مشتری بستگی دارد و مشتریهای کوچکتر ، مشاغل محلی و یا منطقه ای گاهی اوقات پروژه های متععدی را به یک عکاس سفارش میدهند. (اگر می خواهید هر ماه برای همان مشتریان عکاسی کنید ، خدمات خود را به شرکتهای کوچک محلی و منطقه ای معرفی کنید.)
اغلب اوقات ، مشتریهای کوچکتر نیز به دنبال صرفهجویی در هزینه هستند ، بنابراین ممکن است فکر کنند که با این روش کار، به ویژه با عکاسانی که هزینههای بسیار کمی طلب میکنند ، آنچه را که می خواهند بدست می آورند.
مهم نیست چه کسی پیشنهاداتی مثل سفارشهای بعدی، معرفی به دیگران و مثل آن را ارائه میکند. در هر حال مشتری از این کلمات برای دلخوش کردن و هیجانزده کردن عکاسان استفاده می کند.
مشتری امیدوار است که این کلمات به اندازه کافی قدرت داشته باشند تا قیمت را پایینتر بیاورد، امتیازات بیشتری از عکاس بگیرد، یا حتی باعث شود که عکاس خدمات مختلفی را به صورت رایگان برای آنها انجام دهد. (خودتان اینجا یک ایموجی عصبانی بگذارید)
روش من برای پاسخ به این “پیشنهادات جذاب” همیشه این است که هزینهها را برآورد میکنم و همان برآورد قیمتی که برای هر مشتری دیگر میفرستم را برایشان ارسال میکنم.
طبیعتا آنها یا می توانند سفارش را تایید یا لغو کنند.
هشدار: این نوع مشتریان تقریباً همیشه سفارش را لغو میکنند!
نکته: همیشه بدبین نباشید، گاهی تخفیفهایی قائل شوید و شانس گرفتن سفارشهای بعدی یک مشتری را از دست ندهید!
بعد از اینکه آنها به من گفتند که نمی توانند از پس هزینه پیشنهادی من بربیایند ، من اغلب پاسخ می دهم “من واقعاً دوست دارم با شما کار کنم ، هر وقت که امکان صرف بودجه بیشتری داشتید ، لطفاً با من در تماس باشید.” و بارها پیش آمده که بعدا واقعا با من تماس گرفتهاند. هیچ چیز قابل پیشبینی نیست!
4- شما مسئول اشتباهات تیم خود هستید ، حتی گاهی اوقات مسئول اشتباهات مشتری، فارغ از اینکه مقصر اصلی کیست.
عکاس حرفهای نمیتواند به مشتری خود بگوید “این دستیار من بود که اشتباه کرد”.
وظیفه شما این است که مسئولیت آن را قبول کنید، از مشتری، آژانس، تولید کننده یا هرکس دیگر عذرخواهی کنید و همراه با آنها تلاش کنید تا آسیب ها را کاهش داده و کار را جلو ببرید.
اگر یک دستیار جدید در مجموعه دارید که به صورت اتفاقی یکی از شاخههای نور شکست، این وظیفه شماست که آن نور را جایگزین کنید.
اگر تهیه کننده نیامد ، وظیفه شماست که مطمئن شوید مشتری و خدمه شما به موقع غذا برای خوردن دارند.
اگربودجه استخدام یک تهیه کننده را دارید، تهیه کننده میتواند در این موارد کمک کند اما در نهایت مسئولیت “رفع این مشکلات” بر عهده شماست.
این عادلانه نیست ، اما واقعیت است.
این موقعیت “مسئول همه چیز بودن” می تواند واقعاً برای عکاسان تجاری تازهکار آزاردهنده باشد ، اما اگر می خواهید به عنوان یک حرفه ای جدی گرفته شوید و مجدداً با آن مشتری کار کنید ، این موارد امری غیرقابل اجتناب است.
آماده باشید، حاضر باشید، پاسخگو باشید. کار باید اینطور پیش برود.
نکته : اگر فکر این مسئله شما را نگران میکند، هر چقدر لازم است تست کنید، همراه با تیم کار عکاسی را به صورت آزمایشی انجام بدهید تا زمانی که اطمینان و اعتماد به نفس و توانایی لازم برای مدیریت تیم و پذیرش مسئولیتها را به دست بیاورید.
5- اکثر عکاسان تجاری جدید هیچ ایده ای برای قیمت گذاری ندارند و بسیاری از مشتری ها ارزش یک عکس خوب را نمی دانند. در این شرایط “کوری عصاکش کور دگر شود”
به هر تالار گفتگوی عکاسی تجاری یا گروه فیسبوک که سر بزنید،پر از پست عکاسانی است که میپرسند ” باید انجام این کار چقدر باید بگیرم؟”
این سوالات به ندرت جواب می گیرند ، چون تعداد متغیرها در قیمتگذاری یک سفارش عکاسی آنقدر زیاد است که کمتر کسی میتواند برای دیگران نسخه مشابهی بپیچد.
گوگل هم منبع مطمئنی برای قیمت گذاری عکاسی تجاری نیست. آنهم با توصیههای تاسف باری که قیمت را بر اساس تعداد دوربین و تعداد پیکسلها یا لنزها تعیین میکنند. یا با توجه به سایز فایل ارائه شده، قیمتهای متغیری میدهند. (لطفاً هیچ یک از این موارد را انجام ندهید.)
برخی عکاسان به اشتباه فکر می کنند منابع ارائه شده برای این قیمتها معتبر و قابل اعتماد هستند ، و نرخهایی را برای مشتری تعیین می کنند که خودشان هم به درستی از آن سردرنمیآورند. بدتر اینکه این نرخها هیچ مطابقتی با استانداردهای کار ندارند.
مشتری برای مذاکره باز می گردد ، و از آنجا که عکاس قیمت گذاری خود را درک نمی کند و هیچ گونه تجربیاتی در مورد آن ندارد ، نمی داند چگونه به درستی در مورد قیمت یا مزیتها گفت و گو و مذاکره کند.
این کار همینطور اشتباهات و موارد فاجعهبار دیگری را در ذهن مشتریان جا میاندازد که وقتی برای سفارشهای بعدی با یک عکاس باتجربه کار میکنند، عکاس باتجربه باید برای برطرف کردن و توضیح آن اشتباهات تلاش زیادی کند. نتیجه معمولا بیاعتبار شدن عکاس اول است.
اوضاع وقتی پیچیدهتر میشود که یک مشتری بیتجربه، هزینههای عکاسی تجاری را با تجربیات قبلی خود مقایسه میکند. “قیمت این کار نمیتونه بیشتر از قیمتی باشه که من برای عکاسی مراسم عروسی خودم پرداخت کردم!”
یا ممکن است آن مشتری قبلاً با یک عکاس تجاری کار کرده باشد که در آن زمان به دلیل نیاز یا ضرورت با قیمت بسیار کمتری کار کرده باشد. یا هزینه برخی ملزوماتی که از قبل در اختیار داشته را از مشتری نگرفته باشد. در این حالت مشتری هیچ ایدهای از ملزومات و هزینههای لازم ندارد.
در نهایت به جایی میرسید که میبینید دو طرف با هم چانه میزنند و کلنجار میروند و هیچ کدام هم به درستی نمیدانند که دارند چه میکنند.
عدم شفافیت برای هر دو طرف ناامید کننده است ، اما متأسفانه اجتناب ناپذیر است. در مورد این مساله میتوان یک مقاله کاملا جداگانه نوشت.
نکته : اگر نمی دانید چطور باید قیمت عکاسی تجاری خود را به درستی محاسبه کنید، در این مورد مطالعه کنید و آموزش ببینید. قبل از اینکه قیمتی برای یک مشتری بفرستید یا در یک مناقصه شرکت کنید. حرفهای باشید و حرفهای رفتار کنید. بقیه همکاران قدردان شما خواهند بود.
6- شرکت ها و آژانس ها به شرایط پرداخت شما اهمیتی نمی دهند.
آه ، جالب ترین قسمت یک عکاس تجاری بودن.
دستمزد گرفتن.
اصطلاح ” جالب ترین ” را هم به معنای واقعی کلمه و هم به صورت کنایهآمیز به کار می برم ، زیرا به معنای واقعی کلمه ، گرفتن یک چک با رقم بالا بسیار جذاب است. اما به تعبیر کنایهآمیز، ماهها دوندگی برای نقد کردن آن چک واقعا عذاب آور است.
نکته: در قرارداد و فاکتورهای خود شرایط پرداخت را هم به روشنی مشخص کنید.
متداول ترین شرایط پرداخت در صنعت عکاسی تجاری 30 روزه است ، به این معنی که مشتری باید ظرف مدت 30 روز پس از دریافت فاکتور، با شما تسویه حساب کند.
خوب به نظر میرسد ، اما مشکل این جاست:
بسیاری از شرکت ها شرایط پرداخت خود را شصت روزه یا نود روزه تعریف میکنند و حتی آن را بارها تمدید میکنند. این اتفاق اغلب در ضمن کار با برند های بزرگی میافتد که آژانس های تبلیغاتی را استخدام می کنند. گاهی ممکن است آژانس ها به مدت 90-120 روز حقوق نگیرند.
اگر در قراردادی که آنها به امضا رسانده اند ، شرایط پرداخت 30 روزه داشته باشید و مشتری شما ظرف 30 روز به شما پرداخت نکرده باشد ، از نظر فنی نقض قرارداد اتفاق افتاده است.
اما بعید است که بخواهید یک وکیل را درگیر فاکتورهایی کنید که فقط چند هفته یا یک ماه دیرکرد داشته اند.
شما همچنین نمی خواهید رابطه خود را با مشتری خود لکه دار کنید و شانس گرفتن کارها و سفارشهای بعدی را از دست بدهید. پس ناچارید مدام با ارامش به آنها مراجعه کنید و خواهش کنید که پرداخت را انجام بدهند.
برای بسیاری از عکاسان، شرایط مالی چندان مساعد نیست. زجر آور است که هر روز حسابتان را چک کنید، بدون اینکه واقعا بدانید که حقالزحمه شما چه زمانی پرداخت خواهد شد.
نکته : قبل از انجام هر کاری برای مشتری ، همیشه یک مکالمه تلفنی در مورد پرداخت ها در آغاز پروژه های خود داشته باشید. آنها باید آنچه را که انتظار دارید را بفهمند ، و شما باید آن را کاملاً واضح بیان کنید.
همچنین ، از مشتری بخواهید که مبلغ بیعانه باید تمام هزینههای مصرفی در زمان عکاسی را پوشش دهد، بنابراین حداقل تا زمانی که مشتری تصمیم به پرداخت شما نگیرد ، حداقل آن هزینه ها را متحمل نخواهید شد. (شما بانک نیستید.)
اگر انتظاریک یا چند ماه یا بیشتر برای دریافت حقالزحمه برایتان ممکن نیست، با آژانس های تبلیغاتی یا شرکت های بزرگ همکاری نکنید و سراغ مشتری های کوچک و یا محلی بروید، که اغلب می توانند پرداختهای سریعتری داشته باشند.
7- شما واقعاً آنقدر خاص نیستید ، حتی وقتی آنها اصرار دارند که هستید!
وقتی به تعداد کافی ایمیل تعریف و تمجید از مشتری دریافت میکنید کم کم متوجه قالب عمومی ایمیلهایی که آنها برای عکاسان میفرستند میشوید:
سلام. ما یک مشتری برای عکاسی داریم و آنها واقعاً کار شما را دوست دارند و دوست داریم با شما همکاری کنیم. از نظر ما سبک کاری شما دقیقا مطابق چیزی است که برای این پروژه خاص به دنبالش هستیم. مشتری ما مشتاق است که سفارش کار عکاسی را شما انجام بدهید.
عالی!
تنها مشکل این است که آژانس تبلیغاتی دقیقاً همین ایمیل را برای پنج عکاس دیگر هم ارسال کرده است.
آنها سعی میکنند طوری رفتار کنند که شما تنها گزینه ممکن و انتخاب قطعی آنها برای عکاسی هستید ، اما اشتباه نکنید. معمولا در حال تکرار همین مکالمه با چند عکاس دیگر هم هستند.
این مساله فقط زمانی صدق نمیکند که شما چنان سبک خاص و منحصر به فردی داشته باشید که امکان کپی کردن آن توسط فرد دیگر وجود نداشته باشد. یا وقتی که مشتری یکی از کارهای قبلی شما را دیده و از آن لذت برده است و از شما میخواهد که همان سبک کاری را برای او تکرار کنید.
البته این موقعیت بسیار نادر است.
مهم نیست چقدر یک مشتری بالقوه شما را تحسین می کند ، همیشه فرض کنید که شما تنها عکاسی نیستید که برای این پروژه در نظر گرفته شده باشید مگر اینکه به نوعی در این مورد به شما اطمینان داده شود.
نکته : با مشتری ارتباط برقرار کنید ، بدانید که به چه چیزی نیاز دارند. نقاط ضعف آنها چیست. بپرسید در آخرین سفارش چه اشکالی وجود داشته است. دریابید که چگونه می توانید نیازهای آنها را بهتر از هر کس دیگری برآورده کنید. در مکالمات تلفنی بر نقاط قوت خود تأکید کنید. در مورد چگونگی حل مشکلات با آنها صحبت کنید. برای صحبت کردن در دسترس و آماده باشید و صمیمانه و حرفهای گفت و گو کنید.
همه این موارد شانس شما را در تبدیل شدن به تنها فردی که برای انجام سفارش انتخاب میشود، افزایش می دهد.
8- چیزی به عنوان “قیمت مناسب” وجود ندارد.
ممکن است فکر کنید که وقتی هزینهها را منصفانه محاسبه کنید و نرخ نهایی را به مشتری ارائه دهید می گویند: “عالی ، این چیزی است که ما انتظار داشتیم”.
حقیقت موضوع این است که ، قیمت مناسب ، خیلی ساده، قیمتی است که مشتری میخواهد بپردازد و عکاس حاضر به قبول کردن آن است.
اگر دارید آه میکشید ، من به هیچ وجه مقصر نیستم.
دیوانه کننده است.
تصور کنید که آژانس ها هنگام ارسال پیشنهاد از سه عکاس مختلف ، چه احساسی دارند و سه قیمت بسیار متفاوت را پس می گیرند.
نکته : در واقع یک “قیمت مناسب” وجود دارد ، و این قیمت مناسب برای شماست. برای محاسبه هزینه های عملیاتی و هزینه های عکاسی خود سخت تلاش کنید ، تصمیم بگیرید که باید از کدام ابزار قیمت گذاری برای برآورد هزینه ها استفاده کنید و قیمت خود را با اطمینان ارائه دهید.
شما برای مهارت هایی که دارید و به مشتری شما کمک میکند تا درآمد کسب کند ، و گاه درآمد بسیار خوبی نیز دارد ، سخت کار کرده اید.
شما باید سهم خودتان از آن درآمد را منصفانه بگیرید.
9- در مناقصههای پایان سال، گاهی فارغ از هر چیز دیگری در مناقصه ، کار به بالاترین پیشنهاد دهنده سپرده میشود. فارغ از استعداد و مهارت افرادی که برای این کار در نظر گرفته می شوند.
سفارشهای آخر سال برای برندها و شرکتهای بزرگ اغلب برای استفاده از بودجه باقی مانده انجام می شود. هدف افزایش عدد بودجه سالانه است تا بتوانند بودجه زیادی را برای سال بعد دریافت کنند.
از عکاسان با استعداد و باتجربه زیاد شنیدهام که مناقصههای پایان سال را به عکاسان ضعیفتر باختهاند. فقط به این دلیل که عکاس دیگر قیمت را دوبرابرثبت کرده بود.
البته ، شما هرگز نمی دانید که مشتری واقعاً سعی در استفاده از بودجه دارد یا اینکه نیاز فوری به یک عکس دارد و بودجه زیادی هم برای صرف کردن ندارد.
این هم بخشی از بازی حدس و شانس است که باعث می شود عکاسی تجاری چالش برانگیز و جالب باشد.
نکته : همیشه از مشتریان خود بپرسید که به دنبال عکاسی با چه هزینهای هستند، این مساله میتواند به شما نشان بدهد که با کدام مورد بودجه مواجه هستید.
10- آژانس های تبلیغاتی روشها و راهکارهای موفق شما در سفارشهای قبلی را به سایر عکاسان پیشنهاد میکنند.
آخرین مورد کثیف ترین مورد است.
ارسال راهکارهای خلاقانه سایر عکاسان، پیشنهادها و نقطهنظرها، وو نمونهکارهای موفق همراه با یک پیشنهاد سفارش به عکاسان کاری رایج است که آژانسهای تبلیغاتی این روزها انجام میدهند.
اغلب عکاسانی که برای گرفتن سفارش کار اقدام میکنند انتظار دارند که یک فایل پی دی اف راهنما حاوی این مطالب دریافت کنند. همینطور باید پیشنهاد و ایدههای خود را در قالب پروپوزال برای آژانس بفرستد تا بتواند برای گرفتن سفارش اقدام کند.
این راهنماها میتواند شامل رویکرد منحصر به فرد عکاس در عکاسی، راهنمای سبک ، توضیحات ، مثالهای الهام بخش از نوع ادیت و ویرایش و سایر ایده های منحصر به فرد و خلاقانه عکاس در پروژههای قبلی باشد.
گاهی اوقات احساس می کنید که با نوشتن و ارسال دقیق این جزئیات، دارید یک قطعه از روح خود را برای مشتری میفرستید.
البته گرفتن شغل و سفارش کاملا ارزش آن را دارد که شانس خود را افزایش دهید ، اما یک اشکال وجود دارد :
مشتری می تواند ایدههای شما را بگیرد ، آن را به یک عکاس دیگر بدهد و به اوبرای بازسازی سبک و ایده و کار شما پول بدهد.
متاسفانه اتفاق می افتد.
و مگر اینکه مورد واضحی از نقض حق نسخه برداری وجود داشته باشد ، در غیر این صورت واقعاً کاری وجود ندارد که بتوانید در مورد آن انجام دهید.
شما باید بین ارائه اطلاعات بیش از حد ، و ارائه اطلاعات کم در پروپوزالها، راهکار و حد میانه را انتخاب کنید.
نکته : اگر در مورد این مساله در یک پروژه خاص نگران هستید ، می توانید عمده اطلاعات را در مکالمه شفاهی با مشتری یا مدیر هنری بگویید و جزئیات کمتری را به صورت کتبی ارائه کنید.
در نهایت اجازه ندهید که این ریسک شما را از تلاش برای رسیدن به شغل و سفارش مورد نظر بازدارد.
در واقع ، دقیقاً عکاسی تجاری از مشاغلی است که ارزش تحمل تمام چالش ها را دارد.
در انتها وقتی که عکسهای زیبا ، دلچسب و الهام بخش خود را در همهجا مشاهده می کنید ، احساس غرور خواهید کرد. گویی یک قسمت از روح خود را با همه کسانی که آنها را می بینید به اشتراک گذاشتهاید. آن زمان همه چیزهایی که در این مقاله خواندید، به یک خاطره دور تبدیل می شود.
درباره نویسنده : جیمی پیپر یک عکاس تجاری ، نویسنده و مربی مستقر در سن دیگو است. نظرات بیان شده در این مقاله صرفاً نظرات نویسنده است.
منبع:
https://petapixel.com